معنی پارچه گرانبها
حل جدول
زری ، دیبا, ترمه
پارچه ابریشمی گرانبها
خز، رش
نوعی پارچه گرانبها
دیبا
ترمه
پارچه ای گرانبها
دیبا
گرانبها
قیمتی
نفیس
ثمین
لغت نامه دهخدا
گرانبها. [گ ِ ب َ] (ص مرکب) نفیس. قیمتی. ثمین. باارزش. سنگین قیمت:
وی ماه سبک عنان تر از عمر
چون عمر گرانبهات جویم.
خاقانی.
ای درّ گرانبهاتر از روح
چون روح سبک لقات جویم.
خاقانی.
گرچه گهری گرانبها بود
چون مه به دهان اژدها بود.
نظامی.
پارچه پارچه
پارچه پارچه. [چ َ / چ ِ چ َ / چ ِ] (ص مرکب) شاخ شاخ. پاره پاره. لَخت لَخت. لت لت.
- پارچه پارچه کردن، پاره پاره کردن.
فارسی به عربی
ثمین، شیء ثمین، غنی، لا یقدر
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Reich
فرهنگ معین
(~. بَ) (ص مر.) نفیس، باارزش، قیمتی.
معادل ابجد
490